هويادهوياد، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

هوياد اميد زنگيمون

وروجك خوشگل من

الان كه دارم واست مينويسم توى اتاقت پيشت نشستم آخه تازگى ها دوست دارى كنارت باشيم و تو هم بازى كنى، البته بازى كه نه يه جورايى از در و ديوار اتاقت بالا برى. ديروز توى اتاقت بازى ميكردى كه شنيدم صداى گريه ات داره مياد اومدم سراغت تو هم از درگاه در داشتى ميومدى بيرون كه نشستى با دستات كتاب موزيكالت رو نشون دادى و با اون زبون خوشگلت هى ميگفتى جى جى جى جى جى جى البته صداى كتابت رو شنيده بودم و فهميدم منظورت چيه كتابت صداى قطار داره كه زياد واست جالب نيست وااااااى كه نميدونى چه حالى شدم دلم واست ضعف رفت بغلت كردم و بوسه بارونت كردم مثل هميشه. امروز هم پاى لپ تاپ بابايى بودم و هى صدام ميكردى ماما منم ميگفتم جانم اما نميومدى كنارم خلاصه اومدم پي...
5 تير 1392

نه ماهگى آلوچه و برنده شدن توى مسابقه آتليه

عزيزم امروز ١٦ ارديبهشت و شما وارد نه ماهگى شدى و همينطور توى اولين مسابقه زندگيت هم اول شدى البته كه تو هميشه واسه ما اولى عزيز دلم عشقم اميدم نميدونى چقدر من و بابايى دوست داريم عاشقتيم تمام لحظه هامون با تو پر شده عزيزم ...
4 تير 1392

خوشگلم ده ماه و چند روزه شده

عزيز دلم، نفسم، ماشالله اينقدر شيطون شدى كه به مامان فرصت اينكه وبلاگت رو به روز كنه نميدى. خوشگل مامان يكى از كاراى بامزه ات كه عاشقشم اينه كه مثل همسترها عاشق راه آب آشپزخونه و حمامى وقتى عصبانى ميشى باز هم مثل همسترها دستات رو ميمالى به هم و ميكشى به صورتت كه عاشششششششششق اين كاراتم با حنجره كوچولوت صداهاى زيادى در ميارى به قول بابايى از زيرترين نت تا بم ترين نت موهات رو كوتاه كرديم واسه خودت يه پسر بچه خوشگل شدى عشقم خيلى اجتماعى هستى و واسه همه حتى توى خيابون ذوق ميكنى چهارتا دندون خوشمل سفيد دارى وقتى پى پى ميكنى هر جا باشى مياى پيش من قربون هوشت برم ماما - بابا - دد - آبه - به به - من من - عمه - جى جى ( اسباب بازى ) ميگى دست دسى ميك...
3 تير 1392

ده ماهگى آلوچه

نفس مامان مباركه ده ماهه شدى عشقم چهار دست و پا ميرى عسلكم، مامان و بابا و به به و ده ده و آبه ميگى خوشگلم دست دستى ميكنى، ناناى ميكنى، وقتى هم ميخواى گريه كنى سرت رو با دستات ميگيرى و رو زانوهات ميذارى عسلكم، نور چشمم. جاى دستاى خوشگلت همه جا هست عشقم، وقتى بابا توى اتاقش ساز ميزنه پشت در اتاق بابايى ميرى و در ميزنى نانازم وقتى ميگى مامان هلاك ميشم از عشقت. عزيزم اينقدر دوست دارم كه حد نداره، هر روز از خدا ميخوام كه سلامت باشى مامان و شادي كردنت و بزرگ شدنت رو ببينم برگ گلم عاشقتم يكى يه دونه مامان عاشق حمام يا به زبون خودت شوشو هستى و عاشق دنده و فرمون ماشين ...
3 تير 1392

اينم از سال ٩١

عزيز دل مامان سال ٩١ بهترين سال من بود با بدنيا اومدن تو خوشگلم ، اما بدترين هم بود چون باباى گلم رو از دست دادم ، بابايى كه عاشق بود تا تو رو ببينه و هميشه ميگفت بچه دار بشيد اما وقتى فهميد تو دل مامانى همون شب رفت بيمارستان و بعد هم پيش خدا. گلم هر وقت ياد بابا ميوفتم كه اگه بود با تو چيكار ميكرد قلبم به درد مياد واسه تو آخه يه بابا بزرگ خوش تيپ و شوخ رو از دست دادى عشقم اما مهم اينه كه تو رو دارم اگه تو نبودى مطمئنم من هم تا حالا ... بگذريم عشقم اميدوارم سالها بزرگ شدن و سلامتيت رو ببينم نفس مامان ...
3 تير 1392

غذا خوردن

عشقم بايد بگم كلى مرد شدى ماشالله غذا و سرلاك دولپى ميخورى در طول روز و شبها هم همش ممه ميخواى شيكموى نازم، جيگرم ...
3 تير 1392