مسلمون شدن پسملم
عسل مامان مسل مامان سه هفته پيش چهارشنبه ٨ شهريور برديمت پيش دكتر غنى پور ختنه ات كرديم با رينگ قبل از اينكه ببرنت توى اتاق عمل يه آمپول زدن روى رونت، منكه تحمل نداشتم ببينم اما وقتى صداى گريه ات اومد قلب مامانى هم پاره پاره شد اومدم بقلت كردم تو گريه كردى من گريه كردم... بعد از يه نيم ساعتى بردنت اتاق عمل منم دل تو دلم نبود. تا اينكه دكترت اومد بيرون گفت تموم شد منم هى چشمم دنبال تو بود تا اينكه ديدم تو بقل يه پرستار دارى آروم مياى و به محض اينكه من بقلت كردم شروع كردى با جيغ زدن گريه كردى و انگار داشتى ميگفتى كه چيكارت كردن و مامانم باهات گريه كرد و وقتى بهت شير دادم يه كوچولو آروم شدى خلاصه مامان تو دوران ختنه ات اصلا اذيت و ناراحتى نكردى اما نميدونم چرا ٣ هفته طول كشيد افتادن رينگ شنگولت و ديروز يعنى دوشنبه ديديم كه هنوز رينگت به يه تار مو وصل منكه دلش رو نداشتم گفتم بابايى جداش كنه و حالا ديگه راحتى و چيزى ديگه نيست كه اذيتت كنه قندعسلم