تاتى تاتى
عزيز دلم ماشالله انقدر شيطون و بانمك شدى كه حد نداره البته بخاطر شيطوني هات منم كمتر وقت ميكنم برات بنويسم
روز عيد غدير رفتيم سر مزار بابا داوود اونجا خاله فرانك و نرگس جون (دوستاى مامانى) دستت رو گرفتن و روى خاك و شن حسابى راهت بردن تو هم خوشت اومد چون تا أون روز هربار دستت رو ميگرفتيم كه قدم بردارى أصلا دوست نداشتى و سريع مينشستى خلاصه كلى ذوق زده شديم همگى و مامان فتا بهت يك سكه نيم داد واسه اولين قدم هات و روز عيد و عمه فرزانه و عمه رابعه هم يكى ١٠٠ هزار تؤمان بهت كادو دادن عزيزم
هويادم خيلى بچه شادى هستى و همش در حال ناناى كردن و دست دستى هستى عاشق ماشين بازى هستى و توى خيابون و هرجا كه اسباب بازى فروشى ببينى با ذوق ماشين نشون ميدى و ميگى مايين مايين الهى من فدات بشم
علاقه زيادى به كابينت ها دارى و تا غافل بشم همه چيز رو بهم ميزنى خدا رو شكر واسه غذا خوردن اذيتم نميكنى و تقريبا همه چيز رو ميخورى و شيكمويى مثل من و بابايى
يه خورده لجبازى كه احتمالا به بابات رفتى هاهاهاهاها البته كه من أصلا لجباز نيستما و اين موضوع ناراحتم ميكنه وقتى يه كارى رو ازت ميخوام نكنى توى چشمام نگاه ميكنى و انجامش ميدى
تصميم گرفته بوديم كه سه روز در هفته بفرستيمت مهد كودك كه البته خاله من كه مهد كودك داره گفتش خوب نيست و فعلا نميذارمت هدفمون از مهد اين بود كه يه چيزايى رو ياد بگيرى و از لجبازيت كم بشه أما خوب ديگه همه ميگن بعد از اينكه حرف زدى برى بهتره
عزيزم نميدونى چقدر با وجود تو زندگى ما پر از عشق شده نميدونى چقدر عزيزى واسمون اميدوارم كه هميشه سلامت باشى اين تنها آرزوى من واسه تو هستش چون سلامتى بهترين چيزيه كه هر كسى ميتونه داشته باشه
عشقم اميد زندگيم نفسم تمام هستيم عاشقانه دوستت دارم و اگر گاهى برخلاف ميلت عمل ميكنم من و ببخش عزيزم خيلى دوست دارم مامانى
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی